
کار خارقالعاده انجام دهید!
در اوایل زمستان سال ۲۰۰۷، جی کی رولینگ در حال تقلا برای به پایان رساندن کتاب یادگاران مرگ، آخرین کتاب از مجموعهی هری پاتر بود. فشار شدید بود چون این کتاب باید شش کتاب دیگر را طوری جمعه بندی میکرد که طرفداران چند صد میلیونی خود را اقناع کند. رولینگ باید عمیق کار میکرد تا بتواند این تقاضا را برآورده کند اما فهمید که داشتن تمرکز عمیق و یکپارچه در دفتر کار خانگیاش در ادینبورگ اسکاتلند بسیار مشکل است. او در یکی از مصاحبههایش میگفت:(( وقتی مشغول تمام کردن کتاب یادگاران مرگ بودم یک روز مستخدم میآمد، یک روز بچهها شلوغ کاری میکردند، یک روز سگها پارس کردنشان میگرفت و …)).
اینها بسیار مشکل آفرین بود لذا رولینگ تصمیم گرفت کار غیر عادی و بزرگی بکند تا تمرکزش خدشه دار نشود: یک اتاق در هتل پنج ستاره بالمورال در مرکز اسکاتلند رزرو کرد و به آنجا رفت. او میگفت: (( به آن هتل رفتم چون هتل زیبایی بود اما قصد نداشتم آنجا بمانم. روز اول، کارِ نوشتنم به خوبی پیش رفت بنابراین پا بند شدم و مدام به آن هتل برمیگشتم و در نهایت آخرین کتاب از مجموعهی هری پاتر را در آنجا به اتمام رساندم.)) تصمیم رولینگ برای اقامت در یک هتل مجلل نزدیک قصر ادینبورگ مثالی از یک روش عجیب اما موثر در کار عمیق است: کار خارقالعاده .
توضیح این مفهوم، ساده است: با ایجاد تغییر شگرفی در محیط معمولی خود که میتواند همراه با صرف وقت و پول قابل توجهی باشد که به عنوان نوعی سرمایه-گذاری در جهت پشتیبانی از کار عمیق به حساب میآید؛ اهمیت بیشتری برای کار عمیق قائل می¬شوید. این افزایش دادن اهمیت باعث میشود ذهن به طور غریزی سریعتر عمل کند و انگیزه و انرژی به روند تزریق کند.
وقتی عادات سایر افراد مشهوری که به کار عمیق مشغول بودند را مطالعه میکنیم، وجود کار خارقالعاده را غالبا میبینیم. بیل گیتس نمونهی بارزی است که وقتی مدیر عامل شرکت مایکروسافت بود چند هفته تعهدات کاری و خانوادگیاش را کنار میگذاشت و به کلبهای میرفت تا با قلم و دفتر و کتاب سر کند. هدفش از این کار این بود که عمیقا و بدون وقفه در مورد مسائل مهم مربوط به شرکتش فکر کند. در طول یکی از همین هفتههای تفکر بود که او به این نتیجه رسید که اینترنت در حال تبدیل شدن به یکی از اجزای اصلی صنعت است. البته او در دفتر کارش مدام به تفکر عمیق مشغول بود و چیزی او را از این کار باز نمیداشت اما خارقالعاده بودن، هفتههای تفکرش بود که به او در رسیدن به اوج تمرکز کمک میکرد.
یا مثال بارزتر دیگری از این کارهای خارقالعادهی یکباره را میتوان در ماجرای پیتر شانکمن که از پیشگامان در زمینهی رسانههاست، مشاهده کرد. او که یک سخنران محبوب است، بیشتر وقتش را در پرواز میگذراند. یک روز متوجه شد که همین پرواز در ارتفاع تقریبا سه هزار پایی محیط خوبی برای تمرکز کردن او است.
کمی بعد او قراردادی برای نوشتن یک کتاب را امضا کرد که بر طبق آن فقط دو هفته مهلت داشت تا پیش نویس آن را تحویل دهد و انجام این کار در مهلت مقرر کار بسیار سختی بود که به تمرکز عمیقی نیاز داشت. تصمیم گرفت یک بلیط مسافرتی رفت و برگشت به توکیو بگیرد. تمام مدت تا رسیدن به ژاپن در هواپیما مشغول نوشتن بود. وقتی رسید یک قهوهی درجهی یک نوشید و کمی بعد برگشت. در تمام طول برگشت نیز مشغول نوشتن بود. و وقتی رسید بعد از سی ساعت تقریبا کتابش کامل شده بود.
در تمام مثالهایی که ذکر شد، مسئله فقط تغییر فضا و به دنبال جای آرام و ساکت گشتن نبود که منجر به ایجاد حالت عمیق شد. نیروی محرکهی اصلی، حالت روانی التزام جدی داشتن به انجام کار مورد نظر است. اینکه خودتان را در جایی زیبا مستقر کنید تا به نوشتن بپردازید یا یک هفته کارتان را ترک کنید ؛ اینها همه حرکاتی هستند که از نظر ذهنی باعث میشوند هدف عمیقتان اولویت ویژهای پیدا کند و همین کلید باز شدن گنجینههای ذهن شماست.
به تنهایی کار نکنید
رابطهی بین کار عمیق و همکاری یک رابطهی سحرآمیز است. باز کردن گرهها و رفع موانع امریست که ارزش وقت گذاشت را دارد چون یک همکاری خوب که نقش نیروی محرکه را دارد میتواند کیفیت کار عمیق را در زندگی حرفهای و کاریتان افزایش دهد. در همین راستا مجلهی بلومبرگ بیزنس ویک، در مقالهای که بر اساس تحقیق جدیدی در همین زمینه بود تا آنجا پیش رفت که نوشت باید به ((حکومت مستبدانهی دفاتر طبقهباز)) پایان داد. وقتی این مفهوم طبقهباز برای اولین بار مطرح شد هدفش ((تسهیل کردن ارتباطات و جریان ایدهپردازی)) بود.
این ادعا همراه شد با کسبوکارهای آمریکایی که به دنبال ساختار شکنی استارتآپهای جدید بودند. کال میگوید که نام این قاعده که وقتی افراد در کنار یکدیگر کار میکنند و به همکاران باهوش خود برمیخورند؛ ایده¬های جدیدی خلق میشود را نظریهی خلاقیت موهبت گونه بگذاریم. وقتی مارک زاکربرگ تصمیم گرفت که بزرگترین دفتر جهان را بسازد میتوانیم منطقا حدس بزنیم که این نظریه در تصمیمگیریاش موثر بوده؛ همانطور که منشاء بسیاری از حرکت¬های دیگر در جهت مکانهای طبقهباز دیگر در درهی سیلیکون بوده است.
مثالی دیگر در این مورد که کال میگوید این است که : والتر بریتین و یکی جان باردین که نظریهپرداز حوزهی کوانتوم بود و در طول یک ماه در سال ۱۹۴۷ کارهای بزرگی انجام داد که منجر به اختراع اولین ترانزیستور حالت جامد شد. بریتین و باردین در این مدت در یک آزمایشگاه کوچک در کنار هم کار میکردند. تلاشهای آنان همراه با کار خارقالعاده عمیق بود؛ اما نوعی از کار عمیق که ما هنوز با آن مواجه نشدهایم.
بریتین عمیقا بر روی نظریات باردین تمرکز میکرد تا طراحیهای تجربی خود را تکمیل کند و از آن طرف هم باردین با مشاهدهی طرحهای بریتین نظریات خود را ارتقاء میداد. این داد و ستد علمی نشانگر نوعی از کار خارقالعاده عمیق مشارکتی است که من آن را مفهوم وایت بُرد نامیدهام. در برخی از مسائل کار کردن با کسی که وایت بردتان را با او شریک هستید باعث می شود نسبت به زمانی که انفرادی کار میکنید در کارتان عمیقتر شوید. به عبارت دیگر، اگر به جا و به موقع در کار عمیق از مشارکت یک نفر دیگر استفاده کنید باعث میشود به نتایج بهتری دست یابید.