
راههای مختلفی وجود دارد که مدیریت ندانسته کارکنان را بی انگیزه می کند و علاقه و شیفتگی آنها را کم میکند؛ اگر کاملاً خراب نکند. بسیاری از شرکتها با پرسنل همانند یک وسیله قابل خرید و فروش رفتار می کنند. در اولین مشکلی که در تجارت ظهور می کند، کارکنان و پرسنل که معمولاً به عنوان بزرگترین دارایی سازمان از آنها یاد می شود، قابل خرج کردن می شوند. سازمانها با مدیریت غلط خود، به انگیزه کارکنان آسیب می زنند و نیروهای انسانی را از دست میدهند.
۳-عوامل و وضعیت های تعارض آمیز
-
عوامل فردی شامل :
اخلاق شخصی : پایبندی فرد به ارزشهای اخلاقی است و به طور کلی در بعد اخلاق شخصی مواردی از قبیل حرص و طمع ، خودخواهی ، حسد ، خشم ، غیبت ، بدگویی ، کبر و نخوت ، دنیا گرایی و …. منجر به تشدید تعارض در سازمان میشود.
ویژگیهای شخصی : با نهاد اولیه فرد ، در آغازگری ، شدت بخشیدن و یا پافشاری در تعارض مؤثر میباشد . برخی از مردم از لحاظ شخصیتی آرام و انفعالی و بعضی دیگر پر سر و صدا و پرخاشگر هستند . در برخی تقسیم بندی های شخصیت افراد در دسته واقع گرا ، رفتاری پرخاشگرانه را موجب میشود که در شکل دهی به تعارض فردی بی تأثیر نیست .
ارزشها : بیانگر ایمان و اعتقادات اولیه میباشند و نمایانگر یک شیوه خاص رفتار و یا حالت نهایی وجود از نظر شخصی یا از دید اجتماعی به شیوه های مخالف آن رفتار می باشد . اگر ارزشهای متضادی در سازمان حاکم شود حاصل آن تعارضات شدیدی است که بعضاً سازمان را به رکود و سکون میکشاند.
ادراک : روندی است که به وسیله آن افراد تأثیرات حسی خود را برای آنکه محیط خود را باب میل خود کنند تنظیم و تعبیر میکنند. اگر برداشت و درک نادرستی از نیازها و منش و شخصیت خود در فرد ظاهرشود و یا در صورتی که عدم درک و شناخت از گروه یا سازمان فرد به وجود آید زمینه ساز ایجاد تعارض خواهد شد .
-
عوامل سازمانی شامل :
ساختار سازمانی : در صورتی که ساختار سازمان ارگانیک باشد به لحاظ اینکه انسانی ، پویا و انعطاف پذیرند زمینه بروز تعارض را تاحدود زیادی از بین می برند . درساختار مکانیکی انسان و نیازهای او کمتر مورد توجه قرار می گیرد و خود به خود تعارض ایجاد خواهد شد .
فرهنگ سازمانی : فرهنگ سازمانی یک سری ارزشها و باورهای راهنما ، تفاهمات و روشهای تفکر است که در بین اعضای سازمان مشترک بوده و توسط اعضای جدید به عنوان روشهای صحیح انجام کار و تفکر ، جستجو میشود. از عواملی که در زمینه فرهنگ سازمانها نقش زیادی در ایجاد تعارض دارد قدرت فرهنگ است . معمولاً تعارض در سازمانهایی که دارای فرهنگ ضعیفی هستند بیشتر است .
اندازه و بزرگی سازمان : اندازه و بزرگی سازمان با رشد و توسعه سازمان بخشهای آن به صورت قسمتهای متعدد در میآید و کارکنان این قسمتها چنین احساس میکنند که از سایر افراد شاغل در سازمان جدا شدهاند .بزرگی سازمان باعث افزایش احتمال ایجاد تعارض در سازمان میشود .
تکنولوژی : تکنولوژی باعث سرشکن شدن کارها و وظایف بین قسمتها شده و موجب افزایش وابستگی بین قسمتها میشود. وابستگی بین گروهها موجب به وجود آمدن اوضاع و شرایطی می شود که به تضاد و تعارض میانجامد .
ضوابط و مقررات سازمان : ضوابط و مقررات سازمان برای ایجاد نظم و همنوا کردن عملیات سازمان لازم و ضروری است ولی گاهی اوقات ضوابط و مقررات منشاء تضاد و تعارض میشود و آن زمانی است که قوانین برای عدهای اعمال و برای عده ای دیگر نادیده گرفته میشود . وضعیت های تعارضآمیز بر چهار نوع است :
۱-تعارض عمودی که بین رده های سلسله مراتبی رخ می دهد و معمولاً شامل عدم توافق مافوق زیر دست بر سر منابع ، اهداف ، سررسید ها و یا نتایج عملکرد است .
۲-تعارض افقی که بین اشخاص یا گروههای یک سطح سازمانی رخ می دهد و معمولاً شامل عدم همخوانی و سازگاری بر اساس اهداف ، کمیابی منابع و عوامل مربوط به روابط اشخاص است .
۳-تعارض صف و ستاد که بین کارکنان صف و ستاد رخ میدهد و معمولاً شامل عدم توافق بر سر این است که چه کسی اختیار کنترل مسائل خاصی از قبیل انتخاب کارکنان و اقدامات مربوط به خاتمه خدمت را دارد .
۴-تعارض نقش زمانی اتفاق می افتد که انتظارات شغلی ، نامشخص ، ناقص و یا ناراحت کننده است که شامل مشکوک بودن انتظارات ، زیاد یا کم بودن انتظارات یا عدم سازگاری انتظارات است .
۴-حل و فصل تعارض
فرایند حل و فصل تعارض برای دستیابی به نتایج سازنده به جای نتایج مخرب را میتوان به صورت مستقیم و غیر مستقیم دنبال کرد . اگرچه همیشه نمیتوان به وضعیت ایدهآل دست یافت یکی از اهداف مهم مدیریت تعارض عبارت است از دستیابی به رفع تعارض یا آماده کردن مقدمات آن ؛ یعنی وضعیتی که دلایل اساسی تعارض منتفی میشوند .
مدیریت غیر مستقیم تعارض به طور فعالانه با تعارض برخورد میکند ولی این کار را بدون درگیر کردن طرفین تعارض در روابط متقابل و مستقیم شخصی ، انجام میدهد. یکی از روشهای مدیریت غیر مستقیم تعارض توسل به اهداف مشترک است . توسل به اهداف مشترک عبارت است از تلاش برای متمرکز کردن افکار طرفین در حال تعارض بالقوه یا بالفعل روی اهداف بالاتری که برای آنها حائز اهمیت است. روش مؤثر دیگر ارجاع سلسله مراتبی می باشد که با استفاده از زنجیره فرماندهی ، تعارض را برطرف می کند .
در این روش مشکلات صرفاً به رده های سلسله مراتب ارجاع می شوند تا مدیران ارشد آنها را برطرف کنند. از روشهای مدیریت مستقیم بر تعارض همکاری می باشد در این روش به ارضای خواستهای طرف دیگر در وضعیت تعارض تمایل نشان داده میشود. روش دیگر در این زمینه ابراز مخالفت میباشد در این شیوه به ارضای خواستهای خود در وضعیت متعارض تمایل نشان داده میشود.
مشاوران مدیریت به طور کلی توافق دارند که تعارض واقعی زمانی به وجود می آید که نتایج حاصله برای تمام طرفین تعارض مورد رضایت باشد. متأسفانه کلیه تلاشهای مدیریت مستقیم تعارض به این نتیجه نمیرسد و شرایطی وجود دارد که یکی از طرفین از نتایج حاصله نفع می برد و یا هیچکدام از آنها از نتایج نفع نمیبرند .
۵- متعادل سازی تعارض در سازمان
۱- مشترکات کارکنان را تقویت کرد .
۲- از استراتژی سازش در سازمان استفاده شود.
۳- زمینه مشارکت کارکنان را در زمینه های مختلف به وجود آورد.
۴- دستورالعمل های وحدت آفرین تدوین و طراحی شود.
۵- امکانات را عادلانه توزیع کرد.
۶- کارکنان را آموزش داد.